باکوره

باکوره

باکوره، همان نوبرانۀ میوه‌هاست!
می‎خواهم نویسندگی را نوبر کنم ...

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «همسرداری» ثبت شده است

این مطلب در تاریخ 27 مرداد 1394 در سایت تبیان منتشر شد. (+)


چگونگی ارتباط زن و شوهر از جمله مسائلی است که گفتگو در مورد آن لطافت و حساسیت‌های خاصی را می‌طلبد؛ هم احساس مردانگی یا زنانگی بر ما غالب نشود تا از جاده حق خارج نشویم، هم حق مطلب ادا شود و نکته‌ای از قلم جا نماند هم خط قرمز حیا و عفت مراعات شود.

قرآن چگونه می‌گوید؟

قرآن کریم پُر است از مطالبی که شیوه صحیح تعامل مردم با یکدیگر را بیان می‌کند؛ چیزی که امروزه به سبک زندگی[1] شهرت یافته است. مطالبی که روش‌های درست ارتباطی با پدر و مادر، با فرزندان، با مسلمانان، با کافران، با جاهلان و فرومایگان و ... را بیان می‌کند. گاهی هم بحث را به ویژگی‌های شخصیتی کشانده و الگوهای مناسبی به مردم معرفی می‌کند؛ الگوهایی که در صورت دنباله‌روی آن‌ها، دچار خطا و خسران نخواهند شد یقیناً.

گاهی از یک شخص به عنوان الگو یاد می‌کند تا دیگران با نگاه به او قدم بردارند:

لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ[2]

اگر شیوه زندگی پیامبر صلی الله علیه واله را نقشه راه زندگی خود قرار دهند، بی‌شک مقصد نهایی‌شان خوشبختی و سعادت خواهد بود.

در برخی آیات نیز

  • ۱ نظر
  • ۱۴ مهر ۹۴ ، ۱۰:۲۶
  • ۶۲۹ نمایش
  • محمد دهقانی زاده

این مطلب در تاریخ 24 فروردین 1394 در سایت تبیان منتشر شد. (+)


اختلافشان زیاد نبود، اما همان اندک نیز همچون فلفل، بلای زندگی نوپایشان شده بود. غبار جنجال بر سر امور کوچک و کم اهمیت، فضای زندگی شان را تیره کرده بود. دعوا و بگو مگو کار روزمره شان بود.

یکبار بر سرِ دیدار فامیل، بار دیگر بر سر اینکه با چه کسی به سفر بروند. گاهی بر سر بد گمانی و سوء ظن. برخی اوقات بر سر برنامه تلویزیون و حتی دیدگاه سیاسی. برای علیرضا مزه و طعم غذا اصلا اهمیتی نداشت، اما مدتی بود که به آن هم گیر می‌داد. یک بار به خاطر خوش نمک بودن غذا اوقات تلخی به پا کرد که همسایه ها هم به سر و صدای بلندش اعتراض کردند. هر چیز کوچک و پیش پا افتاده‌ای قدرت ایجاد جرقه برای روشن کردن آتش نبردی بی انتها را داشت.

هرچند مدت زیادی از آغاز زندگی شان نگذشته بود اما یک خاطره زیبا هم برای هم نیافریدند که با یاد آن دلگرم شوند و زندگی را شیرین کنند. حسابی به چهره زندگی جوانشان پنجه افکنده و چهره آن را زشت و بدمنظر کرده بودند.

کلافگی و سردرگمی گریبان هر دو را گرفته بود؛ هم کفر یکدیگر را در آورده بودند، هم نمی توانستند از کارهایشان دست بر دارند. شاید نمی‌دانستند درد از کجاست. شاید هم درمان را نیاموخته بودند. هرچه بود، تحمل آن وضع برایشان ناگوار و رنج آور بود.

به پیشنهاد یک دوست، مشاوری آگاه را برگزیدند و برای مشکل گشایی از زندگی شان به او مراجعه کردند.

  • ۰ نظر
  • ۳۱ تیر ۹۴ ، ۰۰:۵۹
  • ۳۱۱ نمایش
  • محمد دهقانی زاده

امام حسین

ـ اللهم صل علی محمد وال محمد

ـ شنیده‌اید که بهترین جمله‌ای که یک مرد می‌تواند به همسرش بگوید «دوستت دارم» است. گاهی این جمله معجزه می‌کند. در مقابل آنچه یک زن می‌تواند به مردش بگوید این است: «به تو افتخار می‌کنم»

ـ شاید برای برخی جایگاه امر به معروف و نهی از منکر درست بیان نشده است. قرار نبوده و نیست که این اصل والا به امنیت جامعه آسیبی وارد کند. بلکه موجب آرامش و حفظ امنیت خواهد بود. چراکه حفظ امنیت از هر چیزی برای دین مهم‌تر است تا جایی که گاهی کیفر سختی برای آسیب‌زننده به امنیت جامعه در نظر می‌گیرد.

اما گاهی قضاوت مردم متفاوت می‌شود. مثلاً: برخی اگر انواع مَتَلَک‌ها و جملات سبک نثار خود و همسرشان شود، باکی ندارند. ولی تاب تحمل یک تذکر اخلاقی را ندارند و در برابر آن موضع می‌گیرند.

ـ همسران بهترین یاریگر همدیگر در مسیر زندگی هستند؛ همراه، همدل و مایه آرامش. بارزترین مصداق آرامش و سکونتی که ثمره زندگی همسران به شمار می‌آید، در لحظات سختی و رنج، نمایان می‌شود.

یکی از صحنه‌های زیبای این یاریگری، همراهی و هم‌نوایی عبدالله بن عُمَیر و اُم وَهْب، همسرش، در دفاع از ولایت و حضور در کربلا است. هر دو با تصمیمی مشترک، خود را به امام رسانده و هر دو باهم کشته می‌شوند؛ عبدالله در نبرد با دشمن و ام وهب در کنار جنازه عبدالله. غلام شِمر، پایان دهنده جدایی کوتاه اُم وهب از همسرش بود.

لعنة الله علی القوم الظالمین.

  • ۰ نظر
  • ۰۷ آبان ۹۳ ، ۲۲:۵۵
  • ۳۵۵ نمایش
  • محمد دهقانی زاده
فرهنگ خانواده
اهمیت خانواده در جامعه ما بر کسی پوشیده نیست. هم در دین، هم در قانون و هم در آداب و فرهنگ، بر تشکیل و تحکیم آن و رعایت جایگاه و حرمتش تأکید شده است. بر ماست تا برای استحکام بنیانهای خانواده، آسیب شناسی و آفت زدایی آن و ارج نهادن منزلتش بکوشیم.
خانواده، شامل پدربزرگ، مادربزرگ، پدر، مادر و فرزندان است. اداره صحیح روابط بین اعضا، فرهنگی ویژه و دانایی و توانایی خاصی می‌طلبد. این مدیریت باید بگونه‌ای صورت گیرد تا هم روابط را تقویت کند و هم آسیب‌های موجود را زدوده و مانع بروز آسیبهای دیگر شود. در این بین، اهمیت آگاهی افراد از نقش و وظایفی که در دایره خانواده بر عهده دارند و اهمیت آشنایی با آداب و سلوکی که اهداف یاد شده را برآورد و اهمیت فرهنگی که بر روابط اعضای خانواده باید حاکم باشد روشن می‌شود.
کتاب‌ها، مقاله‌ها، همایش‌ها سخنرانی‌ها و فیلم‌هایی که سعی در تبیین چگونگی روابط اعضای خانواده دارند، نتوانسته‌اند آن گونه که باید از عهده آن برآیند. هر یک، گوشه‌ای از آن را بر عهده گرفته و به برخی روابط پرداخته و از سهم سایرین غافل شده است.
استاد علی اکبر مظاهری، از اساتید و مشاورین بنام حوزه علمیه قم، که عمری را در مطالعه و مشاوره در امور خانواده گذرانده است، با توجه به همه این مطالب، اثری جدید در این زمینه پدید آورده است.
این کتاب؛ فرهنگ خانواده؛ که از قضا میلادش با سالی که نیمی از شعار آن فرهنگی است، مقارن شده است، سعی دارد به همه روابط ارکان خانواده بپردازد و آداب و فرهنگی که باید بر این روابط جاری باشد را بیان کند؛ هم در روابط همسران، هم در روابط با پدربزرگ و مادربزرگ و هم در روابط با فرزندان و حقوقشان. هرچند به همه روابط پرداخته است، اما سهم همسران را به دلیل اهمیت بیشتر، افزوده است.
این کتاب که بزرگ‌ترین اثر نگارنده آن به شمار آمده و حاصل یک عمر مطالعه و فعالیت علمی و مشاوره‌ای ایشان است، مانند یک دائرةالمعارف، به طرح موضوعاتی که لازمه فرهنگ حاکم بر خانواده است پرداخته و بایدها و نبایدها، و آسیب‌ها و آفت‌های زندگی خانوادگی را بر می‌شمرد. نویسنده علاوه بر این که از شیوه‌های اجرای بایدها و نبایدها و راهکارهای مبارزه با آفت‌ها و آسیب‌ها غافل نشده، نکته‌های کلیدی را در قالب حکایت‌هایی واقعی که از تجربه‌های مشاوره‌ای ایشان است، برای خوانندگان می‌نمایاند. ضمن این که همین حکایات، می‌تواند دلیلی مستند بر توصیه‌ها و راهنمایی‌های نویسنده باشد.
این کتاب در سه بخش سامان یافته است:
بخش اول به بیان مهارت‌ها و ضرورت‌های زندگی خانواده پرداخته و از اموری که فرد باید در زندگی خانوادگی خویش به آن‌ها اهمیت دهد و بر اجرای آن‌ها بکوشد یاد می‌کند.
بخش دوم به آسیب شناسی و آفت زدایی اختصاص یافته است. اموری که هر شخصی باید نسبت به ایجاد آن‌ها در خانواده خویش بیمناک بوده و از آن دوری گزیند و اگر خدای ناکرده در دام آن امور گرفتار شده، رهایی جوید.
بخش سوم نیز با عنوان دوران کمال، به بررسی برخی مسائل دوران کهنسالی و بازنشستگی پرداخته و نکاتی را برای موی‌سپیدان خانواده مطرح می‌کند.
این کتاب نیز مانند اثر پیشین استاد، توسط انتشارات نورالزهراء سلام الله علیها قم منتشر شده است.

  • ۵ نظر
  • ۲۹ فروردين ۹۳ ، ۲۲:۴۶
  • ۱۶۳۶ نمایش
  • محمد دهقانی زاده

این مقاله با همراهی و یاری حاج آقا، در مجله قدر سازمان اوقاف و امور خیریه شماره 69 بهمن 92 به چاپ رسید.


3. تجربه شیرینی‌ها را به کار بگیریم:

رفع تلخی‌ها به تکرار شیرینی‌هاست. همانطور که پیش‌تر اشاره شد، تلخی، همان شیرین نبودن است. از این رو وقتی شیرینی فراوان شد، مجالی برای تلخی نخواهد ماند. ما باید همیشه بهانه‌ای برای خوشی داشته باشیم. اما با این وجود، گاه کفگیر به ته دیگ می‌رسد و بهانه‌ای نمی‌یابیم. در این اوضاع، بهره بردن از تجربه دیگران بسیار کارگشا خواهد بود.

استفاده از تجربه دیگران به شیوه‌های گوناگون خواهد بود:

- گاه جرقه‌های خوشی را در زندگی دیگران می‌بینیم که اتفاقات خوشایند دیگری را برای آن‎ها در پی داشته است. یا در یک جمع دوستانه، خاطره دوستمان در مورد رقم زدن شیرینی در زندگی‎اش را می‌شنویم. یا فیلمی را از طریق تلویزیون تماشا می‎کنیم که این تجربه را در اختیارمان قرار می‎دهد. این تجربه‎ها به وفور در اطراف ما وجود دارد، به گونه‎ای که پیرامون ما را به یک آزمایشگاه پدیده‎های جوراجور و نمایش تأثیرات آن پدیده‎ها در ایجاد خوشی‎ها و ناخوشی‎ها تبدیل نموده است.

- نصایح بزرگترها، سپید موها، پیشکسوتان و تجربه آموخته‎ها گنجینه ارزشمندی است که آن‎ها برای کسبش، عمر خود را که گرانبهاترین کالای زندگی‎شان بوده، هزینه کرده‎اند. این گنجینه گرانبها را قدر بدانیم و از آن بهترین استفاده را ببریم. به نصیحت آنان گوش فرا دهیم و اگر سکوت کردند، سکوتشان را بشکنیم و از آن‎ها پند و اندرز بخواهیم.

نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند             جوانان سعادتمند پند پیر دانا را[1]


- مشاوره را فراموش نکنیم.

شاید تأکید این مطلب خالی از لطف نباشد؛ مشاور آگاه، امین و دلسوز، می‌تواند ارائه دهنده راهکارهایی برای شیرین کردن تلخی‌ها باشد. مشاور خوب، علاوه بر این که فردی بااطلاع و آگاه از مسائل تربیتی و رفتاری است و منبع علمی خوبی برای ارائه راهکار به شمار می‎آید، در عین حال از گنجینه‌های ارزشمند تجربیات نیز محسوب می‌شود. مشاور خوب، علاوه بر این که از زندگی خود، توشه‌هایی از تجربه به دست آورده است، به دلیل موقعیت شغلی‌اش، چندین برابر آن تجربه‌های شخصی، از زندگی دیگران تجربه اندوخته است. از این رو، دست مشاور خوب، برای ارائه بهترین راهکارهای دوری و خروج از ناخوشی‌ها، همیشه پر است.


- به دنبال بهانه باشیم.

دیده‌اید که بذله گویان، به دنبال کوچکترین اتفاق برای بذله‌گوی هستند، تا جایی که بی‌اهمیت‌ترین رفتارها و امور، برای آن‌ها دست‌مایه طنز و لطیفه‌ای می‌شود. ما نیز همیشه به دنبال بهانه‌ای برای خوشی‌ها باشیم. با داشتن بهانه برای شیرین‌کامی، راه را بر تلخی‌ها ببندیم. همانطور که تلخی‌ها از هر امر کوچکی سعی در ورود به زندگی خانوادگی ما دارند، ما نیز هر امر کوچکی را دروازه‌ای برای ورود خوشبختی کنیم؛ یک لبخند شیرین، یک هدیه زیبا، یک تشکر مهربانانه و ... .

یکی از اساتیدمان می‌گفت: «من برای خوشحال کردن همسرم، در روز تولدش، با یک تیر، دو نشان را می‌زنم.» از او پرسیدیم: چگونه؟ پاسخ داد: «تولد همسر من، روز اول فروردین است. من برای تولدش، هدیه‌ای می‌گیرم. چون در آن روز همه اقوام در خانه پدرم جمع می‌شوند، من هدیه همسرم را در آن جمع فامیلی به او اهدا می‌کنم، هم به همسرم هدیه داده‌ام، هم اهمیت همسرم را برای خودش و دیگران، به صورت علنی ابراز کرده‌ام. همواره بهترین واکنش‌های همسرم نسبت به این رفتارم را هم دیده‌ام.»


4. دانسته‌ها را به کار گیریم:

تاکنون برخی موارد را دانستیم؛ کوچک ندانستن تلخی‌ها، هر چقدر هم کوچک باشند، استفاده از تجربیات دیگران، ایجاد فرهنگ مشاوره برای مواجه نشدن با ناخوشی‌ها، اهمیت به نصایح دیگران و استفاده از اندوخته‌های علمی و تجربی آن‌ها. خیلی موارد دیگر هم وجود دارد که ما در اینجا بیان نکردیم و همه از آن اطلاع دارند؛ اهمیت به فضایل اخلاقی در زندگی مثل صداقت، مهربانی، گشاده رویی و ...، دوری از رذایل اخلاقی مثل دروغ، اهانت، تندخویی و ...، اهمیت به سلامتی جسم و ورزش و موارد دیگر.

ولی باید توجه کنیم که دانستن به تنهایی، دردی را دوا نمی‌کند. ما هر چقدر با اصول صحیح شناگری آشنا باشیم، تا وقتی شنا نکنیم و در مرحله عمل، مهارت خود را نشان ندهیم، شناگر ماهری به شمار نمی‌آییم. همین طور، یک مهندس هم، اگر بهترین حلّال مسائل ریاضی باشد و بر همه فنون و قواعد هندسه و مهندسی مسلط باشد، اما نتواند یک نقشه خوب و اصولی طراحی کند، مهندس واقعی نخواهد بود.

از این رو، وقتی برای رونق و آرامش زندگی‌مان به مشاوره مراجعه کردیم یا نصیحت یک دلسوز آگاهی را شنیدیم، یا مطلبی را در کتابی سودمند خواندیم، باید به آن عمل کنیم تا نتیجه آن را در زندگی مشاهده کنیم. تنها با شنیدن و دیدن و خواندن و در نهایت دانستن، و بعد از آن تحسین کردن، تحولی در زندگی رخ نخواهد داد.

شاید گفتن این نکته ضروری نبود، اما اهمیت آن وقتی روشن می‌شود که همواره می‌بینیم بسیاری از تلخی‌هایی که در خانواده ما و خانواده اطرافیان و دوستان صورت می‌گیرد، از نادانستنی‌ها نیست، بلکه برخی از آن امور را، حتی کوچکترین اعضای خانواده هم می‌دانند، اما بزرگترین اعضای خانواده هم به آن عمل نمی‌کنند. مرحوم آیت الله بهجت، تکیه کلامشان در نصیحت‌ها و دستورالعمل‌هایشان چنین بود: « آنچه را که دانستیم، عمل نماییم و آنچه را که ندانستیم، توقف و احتیاط نماییم تا معلوم شود، هرگز پشیمانی و خسارت، در ما راه نخواهد داشت.»


پایان



  • ۵ نظر
  • ۰۲ اسفند ۹۲ ، ۱۹:۳۴
  • ۱۰۰۱ نمایش
  • محمد دهقانی زاده

آب بر آتش

۰۱
اسفند


چند سالی می‌شد که باهم دوست شده بودیم. هرچند از جهت سن، اختلاف پدر و فرزندی داشتیم، اما خوشرویی و مهربانی‌اش این فاصله را جبران می‌کرد. من هم احترام او را نگه می‌داشتم و از توصیه‌ها و صحبت‌هایش بهره‌مند می‌شدم.
می‌گفت:
           حقوق و عیدی‌ام را واریز کرده‌اند؛ حدود یک میلیون و دویست هزار تومان. همسرم به شهرستان رفته و به علت بیماری‌اش به مقداری از این پول احتیاج داشت. من هم کوتاهی نکردم و به حسابش واریز کردم. هزینه درمانش بر هزینه‌های ماهیانه اضافه شد و چنین شد که هنوز سال تمام نشده، اما جیبم در حال خشکیدن است.

همسرم تماس گرفته بود و از زمان رفتن من به شهرستان می‌پرسید. گفتمش که با این هزینه‌ها پولی برای سفر من نمانده. غیر از این باید به فکر هزینه بازگشت شما و دخترانم هم باشم!
نگرانی و ناراحتی را از کلامم و از پشت خط تلفن دریافت. جواب داد: خدا کریم است. هرچند جمله‌اش کوتاه بود و تکراری، اما برای من آبی روی آتش نگرانی‌هایم بود. به سرعت گذشته‌ام از ذهنم عبور کرد و با خود اندیشیدم که خداوند، تا الان روزی‌ام را رسانده و مرا شرمنده همسر و فرزندانم نکرده. از این به بعد هم از کرامتش کم نشده و حتما مرا در می‌یابد.
خدا را شکر کردم از این که چنین همسری نصیبم کرده است.
  • ۲ نظر
  • ۰۱ اسفند ۹۲ ، ۱۹:۴۳
  • ۴۴۳ نمایش
  • محمد دهقانی زاده


این مقاله با همراهی و یاری حاج آقا، در مجله قدر سازمان اوقاف و امور خیریه شماره 69 بهمن 92 به چاپ رسید.


2. جلوی ناخوشی‌ها بایستیم:

بعد از آن که ناخوشی‌ها را کوچک ندیدیم، باید مانع ایجاد آن‌ها شویم و اگر ناخوشی به وجود آمده، مانع ادامه آن شویم. فراموش نکنیم که جلوی ضرر را هر وقت بگیریم، منفعت است؛ ابتدا پیشگیری، بهترین راهکار است. اما اگر خواسته یا ناخواسته پیشگیری نکردیم، یا اینکه پیشگیری کردیم، اما باز هم شیرینی در خطر افتاد، مانع ادامه آن شویم. برای موفقیت در این زمینه نیز، باید سطح معلومات را بالا برد و از تجربه دیگران بهره برد. مطالعه کتاب‌های مفید، استفاده از اساتید و مشاوران حاذق، هم‌نشینی و هم‌صحبتی با دوستان دلسوز و بزرگوار، از جمله راه‌های رسیدن به این هدف است.


- عادتی که باید ترک کرد.

مناسب است در اینجا به یک عادتی که در بین مردم رواج دارد ـ و شاید گریبان ما را نیز گرفته باشد ـ و باید تغییر کند اشاره کنیم. در فرهنگ متداول و عمومی، مردم تا بیمار نشوند به پزشک مراجعه نمی‌کنند، تا زندگی‌شان دچار مشکل نشود به فکر مشاوره نمی‌افتند و تا با مسئله‌ای شرعی روبرو نشوند به سراغ روحانی مسجد و رساله عملیه نمی‌روند. در حالی‌که واقعه را باید قبل از وقوع، علاج کرد؛ رعایت مسائل بهداشتی شخصی و عمومی و عمل به توصیه‌های اطبا و متخصصین فن پزشکی، راهکار جلوگیری از بیماری است. هیچگاه نباید از پیشگیری غفلت نمود؛ گاهی باید برای بیمار نشدن و اطمینان از سلامتی به پزشک مراجعه کرد و مسائل بهداشتی و سلامتی را به جای مسائل درمانی جویا شد. البته ممکن است راهکار پیشگیری، مثل راهکار درمان، مراجعۀ به پزشک باشد، ولی تفاوت آن دو، در نچشیدن طعم بیماری است.

در مورد مشاوره هم چنین است؛ مشاوره تنها برای رفع مشکلات و ناکامی‌ها نیست، بلکه یکی از بهترین راهکارها برای گرفتار نشدن در دام مشکلات است. به این ماجرا دقت کنید:

انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و یکی از نامزدهای انتخاباتی، به عنوان رییس جمهور برگزیده شد. نامزد مورد حمایت فرزانه، نتوانست در انتخابات پیروز شود. اما کاندیدای مورد نظر شوهرش در انتخابات پیروز شده بود و به همین جهت، شوهرش احساس غرور می‌کرد و این پیروزی را به رخ فرزانه می‌کشید. فرزانه که از این روند، احساس خوبی نداشت، به مشاوری امین و آگاه مراجعه کرد و از او یاری خواست. او به مشاور خود چنین گفت: «همسرم رأی آوردن آقای الف را به رخ من می‌کشد و فخر می‌فروشد و از آقای ب بدگویی می‌کند. من از هر دو کارش بدم می‌آید؛ هم از فخرفروشی‌هایش و هم از بدگویی‌ها و نیش و کنایه‌هایش. تا حالا خویشتن‌داری کرده و واکنشی نشان نداده‌ام، امّا می‌ترسم با ادامه این وضعیت، تاب نیاورم و با او مقابله کنم و زندگی خوبمان خراب شود.»

مشاور، تصمیم فرزانه به مشاوره را تحسین نمود و او را نسبت به ادامه این جریان هشدار داد. در نهایت چنین راهکاری را مطرح کرد: « شما بدون از دست دادن فرصت، با همسرتان به مذاکره بنشینید و در حالتی آرام و بدون عصبانیت، به او بگویید: پیش از این که این آقا و آن آقا بیایند و کاندیدای ریاست جمهوری شوند و شما هوادار یکی‌ شوید و من طرفدار دیگری، ما زن و شوهر بودیم و زندگی خوبی داشتیم. حالا که یک مسأله‌ی سیاسی در کشور پیش آمده و هر کدام از ما، برابر تشخیص خود، وظیفه‌مان را انجام داده‌ایم، شایسته نیست که زندگی‌مان به علت یکسان نبودن تشخیصمان خراب شود. بیاییم برای حفظ عشق و احتراممان، از حالا دیگر درباره‌ی این موضوع، هیچ نگوییم و همدیگر را ناراحت نکنیم. بیاییم مانند سابق با مشترکاتمان زندگی کنیم و در این موردِ به‌خصوص که اختلاف دیدگاه داریم، هر کس نظر خودش را داشته باشد. لازم نیست که در همه‌ی مسائل، سلیقه و اندیشه‌ی یکسان داشته باشیم؛ آنچه لازم است، این است که به نظر یکدیگر احترام بگزاریم ... .

اگر توانستید به این توافق برسید و خودتان کارها را درست کنید، که خوب، وگرنه با همسرتان به مشاوره بیایید، تا مشاوره‌ی سه نفره داشته باشیم و راه حلّی برای مسأله بیابیم.»

بعد از یک هفته، فرزانه به مشاورش مراجعه کرد و از موفقیتش گزارش داد. مشاور، بر تلاش او آفرین گفت و او را با یک نصیحت پیشگیرانه بدرقه کرد: «مراقب باشید که احساسات یکدیگر را تحریک نکنید؛ نه با سخن و کردار صریح، نه با کنایه و سخن نیشدار.»

[1]



[1]. علی اکبر مظاهری، نبرد بی‌برنده، ص201 تا 204، انتشارات خادم الرضا ع، چاپ اول (با دخل و تصرف).



* زندگی با طعم خوش 1

  • ۰ نظر
  • ۳۰ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۲۸
  • ۴۴۷ نمایش
  • محمد دهقانی زاده

  • گفت: خوبی و محبت هم بازاری شده!
  • گفتم: چطور؟
  • گفت: تا به دیگری خوبی نکنی، خوبی نمی‌بینی. مثلا همین همسرم! خوبی‌های مرا که نمی‌بیند هیچ، عیب‌هایم را درشت می‌کند و در مقابل محبت خودش می‌نشاند و مرا به کاستی در محبت محکوم می‌کند.
  • گفتم: فکر می‌کنی چرا چنین شده؟
  • گفت: نمی‌دانم. اما به هر دلیلی باشد، حس خوبی و فداکاری چندان پررنگ نیست. شاید به کل رنگ باخته. ما که مسلمانیم؛ قرآن فرموده کسی که به شما نیکی کرد شما بهتر از آن جوابش دهید. همیشه باید محبت کردن بیش از مورد محبت قرار گرفتن باشد. اما نمی‌دانم چرا در خانواده ما چنین شده که بیشتر مطالبه مهربانی می‌شود.
  • گفتم: درست می‌گویی. واقعا اگر در جامعه هم، چنین فکری حاکم باشد که همیشه محبت کردن در افراد بیش از محبت دیدنشان باشد، بسیاری از مشکلات حل می‌شود. نباید منتظر جبران محبتمان باشیم، باید در زمینه محبت، همه را مدیون خود کنیم، در عین حال که طلبکار هم نباشیم. خوبی کنیم و فراموشش کنیم. البته باید بین همه این تفکر حاکم باشد. خوب. تو چه می‌کنی؟
  • گفت: خیلی فکر کردم. برای آن که خانواده‌ام بفهمند در چه نعمتی هستند و بی خبرند، می‌خواهم کمی بی محلی و شاید کمی ترشرویی نشانشان دهم تا قدر عافیت بدانند. امیدوارم که مؤثر افتد و قدر محبتم را بیشتر بدانند.
  • گفتم: عجب! چه معامله گر ماهری هستی. نرخ محبتت هم بالاست.

خاموش شد و به فکر فرو رفت. بعد از کمی اندیشه به راه افتاد.

  • پرسیدم: چه شد.
  • جواب داد: می‌روم تا دینشان افزون کنم.

  • ۳ نظر
  • ۲۹ بهمن ۹۲ ، ۲۱:۴۲
  • ۴۵۶ نمایش
  • محمد دهقانی زاده