زندگی با طعم خوش 2
2. جلوی ناخوشیها بایستیم:
بعد از آن که ناخوشیها را کوچک ندیدیم، باید مانع ایجاد آنها شویم و اگر ناخوشی به وجود آمده، مانع ادامه آن شویم. فراموش نکنیم که جلوی ضرر را هر وقت بگیریم، منفعت است؛ ابتدا پیشگیری، بهترین راهکار است. اما اگر خواسته یا ناخواسته پیشگیری نکردیم، یا اینکه پیشگیری کردیم، اما باز هم شیرینی در خطر افتاد، مانع ادامه آن شویم. برای موفقیت در این زمینه نیز، باید سطح معلومات را بالا برد و از تجربه دیگران بهره برد. مطالعه کتابهای مفید، استفاده از اساتید و مشاوران حاذق، همنشینی و همصحبتی با دوستان دلسوز و بزرگوار، از جمله راههای رسیدن به این هدف است.
- عادتی که باید ترک کرد.
مناسب است در اینجا به یک عادتی که در بین مردم رواج دارد ـ و شاید گریبان ما را نیز گرفته باشد ـ و باید تغییر کند اشاره کنیم. در فرهنگ متداول و عمومی، مردم تا بیمار نشوند به پزشک مراجعه نمیکنند، تا زندگیشان دچار مشکل نشود به فکر مشاوره نمیافتند و تا با مسئلهای شرعی روبرو نشوند به سراغ روحانی مسجد و رساله عملیه نمیروند. در حالیکه واقعه را باید قبل از وقوع، علاج کرد؛ رعایت مسائل بهداشتی شخصی و عمومی و عمل به توصیههای اطبا و متخصصین فن پزشکی، راهکار جلوگیری از بیماری است. هیچگاه نباید از پیشگیری غفلت نمود؛ گاهی باید برای بیمار نشدن و اطمینان از سلامتی به پزشک مراجعه کرد و مسائل بهداشتی و سلامتی را به جای مسائل درمانی جویا شد. البته ممکن است راهکار پیشگیری، مثل راهکار درمان، مراجعۀ به پزشک باشد، ولی تفاوت آن دو، در نچشیدن طعم بیماری است.
در مورد مشاوره هم چنین است؛ مشاوره تنها برای رفع مشکلات و ناکامیها نیست، بلکه یکی از بهترین راهکارها برای گرفتار نشدن در دام مشکلات است. به این ماجرا دقت کنید:
انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و یکی از نامزدهای انتخاباتی، به عنوان رییس جمهور برگزیده شد. نامزد مورد حمایت فرزانه، نتوانست در انتخابات پیروز شود. اما کاندیدای مورد نظر شوهرش در انتخابات پیروز شده بود و به همین جهت، شوهرش احساس غرور میکرد و این پیروزی را به رخ فرزانه میکشید. فرزانه که از این روند، احساس خوبی نداشت، به مشاوری امین و آگاه مراجعه کرد و از او یاری خواست. او به مشاور خود چنین گفت: «همسرم رأی آوردن آقای الف را به رخ من میکشد و فخر میفروشد و از آقای ب بدگویی میکند. من از هر دو کارش بدم میآید؛ هم از فخرفروشیهایش و هم از بدگوییها و نیش و کنایههایش. تا حالا خویشتنداری کرده و واکنشی نشان ندادهام، امّا میترسم با ادامه این وضعیت، تاب نیاورم و با او مقابله کنم و زندگی خوبمان خراب شود.»
مشاور، تصمیم فرزانه به مشاوره را تحسین نمود و او را نسبت به ادامه این جریان هشدار داد. در نهایت چنین راهکاری را مطرح کرد: « شما بدون از دست دادن فرصت، با همسرتان به مذاکره بنشینید و در حالتی آرام و بدون عصبانیت، به او بگویید: پیش از این که این آقا و آن آقا بیایند و کاندیدای ریاست جمهوری شوند و شما هوادار یکی شوید و من طرفدار دیگری، ما زن و شوهر بودیم و زندگی خوبی داشتیم. حالا که یک مسألهی سیاسی در کشور پیش آمده و هر کدام از ما، برابر تشخیص خود، وظیفهمان را انجام دادهایم، شایسته نیست که زندگیمان به علت یکسان نبودن تشخیصمان خراب شود. بیاییم برای حفظ عشق و احتراممان، از حالا دیگر دربارهی این موضوع، هیچ نگوییم و همدیگر را ناراحت نکنیم. بیاییم مانند سابق با مشترکاتمان زندگی کنیم و در این موردِ بهخصوص که اختلاف دیدگاه داریم، هر کس نظر خودش را داشته باشد. لازم نیست که در همهی مسائل، سلیقه و اندیشهی یکسان داشته باشیم؛ آنچه لازم است، این است که به نظر یکدیگر احترام بگزاریم ... .
اگر توانستید به این توافق برسید و خودتان کارها را درست کنید، که خوب، وگرنه با همسرتان به مشاوره بیایید، تا مشاورهی سه نفره داشته باشیم و راه حلّی برای مسأله بیابیم.»
بعد از یک هفته، فرزانه به مشاورش مراجعه کرد و از موفقیتش گزارش داد. مشاور، بر تلاش او آفرین گفت و او را با یک نصیحت پیشگیرانه بدرقه کرد: «مراقب باشید که احساسات یکدیگر را تحریک نکنید؛ نه با سخن و کردار صریح، نه با کنایه و سخن نیشدار.»