باکوره

باکوره

باکوره، همان نوبرانۀ میوه‌هاست!
می‎خواهم نویسندگی را نوبر کنم ...

این مطلب در تاریخ 1 شهریور 1394 در سایت تبیان منتشر شد. (+)


یکی از سؤالات ثابت برنامه خنداونه، از پربیننده‌ترین برنامه‌های تلویزیونی این روزها، در مورد آرامش است؛ اینکه چه چیزی موجب آرامش مهمان برنامه می‌شود. پاسخ‌های متفاوت مهمانان برنامه نیز قابل توجه است. هرکس به ریسمانی چنگ می‌زند و آرامش را در آن می‌جوید؛ برخی در خلوت و انزوا، برخی در موسیقی، برخی در خوابیدن، برخی در رانندگی و راه‌های دیگری که برای خود تجربه کرده‌اند.

اما اگر این سؤال، از خالق انسان پرسیده شود که آرامش انسان را در کجا باید جست، چه خواهد گفت؟ شاید پاسخ‌های خدا، کمی متفاوت باشد.

  • ۰ نظر
  • ۱۲ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۲۹
  • ۳۲۹ نمایش
  • محمد دهقانی زاده

این مطلب در تاریخ 11 مرداد 1394 در سایت تبیان منتشر شد. (+)


-       به او گفتم چرا فقط یک بچه؟ به نظرت خیلی کم نیست؟ الان دخترت برای خودش خانمی شده و همین روزها باید راهی مدرسه شود. فکر نمی‌کنی تو و همسرت کوتاهی می‌کنید؟

گفت: بچه آوردن که به همین سادگی‌ها نیست. اصلا تعداد بچه، مهم نیست. بهتر نیست آدم به جای چند بچه قد و نیم قد که ادب چندانی ندارند، یک بچه داشته باشد و آن را درست تربیت کند؟

گفتم: بله بهتر است. اما بهتر نیست به جای یک بچه باادب، چند بچه باادب داشته باشی؟ تربیت دو بچه شاید سخت‌تر باشد، اما بهتر نیست به جای بسنده کردن به یک بچه قدری بیشتر به خود زحمت بدهیم و در تربیت آن‌ها بیشتر بکوشیم؟ علاوه بر این، زمانی که صرف تربیت دو کودک می‌شود بیش از یک بچه نیست. چرا که بسیاری از کارها برای همه فرزندان به صورت مشترک انجام می‌شود و نیازی به وقت اضافه نیست.

گفت: درست. اما چند بچه هم دردسرهای خودش را دارد ...

او گفت و من جواب دادم. همین طور ادامه داد تا اینکه

  • ۰ نظر
  • ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۰۹
  • ۳۲۴ نمایش
  • محمد دهقانی زاده

این مطلب در تاریخ 24 فروردین 1394 در سایت تبیان منتشر شد. (+)


اختلافشان زیاد نبود، اما همان اندک نیز همچون فلفل، بلای زندگی نوپایشان شده بود. غبار جنجال بر سر امور کوچک و کم اهمیت، فضای زندگی شان را تیره کرده بود. دعوا و بگو مگو کار روزمره شان بود.

یکبار بر سرِ دیدار فامیل، بار دیگر بر سر اینکه با چه کسی به سفر بروند. گاهی بر سر بد گمانی و سوء ظن. برخی اوقات بر سر برنامه تلویزیون و حتی دیدگاه سیاسی. برای علیرضا مزه و طعم غذا اصلا اهمیتی نداشت، اما مدتی بود که به آن هم گیر می‌داد. یک بار به خاطر خوش نمک بودن غذا اوقات تلخی به پا کرد که همسایه ها هم به سر و صدای بلندش اعتراض کردند. هر چیز کوچک و پیش پا افتاده‌ای قدرت ایجاد جرقه برای روشن کردن آتش نبردی بی انتها را داشت.

هرچند مدت زیادی از آغاز زندگی شان نگذشته بود اما یک خاطره زیبا هم برای هم نیافریدند که با یاد آن دلگرم شوند و زندگی را شیرین کنند. حسابی به چهره زندگی جوانشان پنجه افکنده و چهره آن را زشت و بدمنظر کرده بودند.

کلافگی و سردرگمی گریبان هر دو را گرفته بود؛ هم کفر یکدیگر را در آورده بودند، هم نمی توانستند از کارهایشان دست بر دارند. شاید نمی‌دانستند درد از کجاست. شاید هم درمان را نیاموخته بودند. هرچه بود، تحمل آن وضع برایشان ناگوار و رنج آور بود.

به پیشنهاد یک دوست، مشاوری آگاه را برگزیدند و برای مشکل گشایی از زندگی شان به او مراجعه کردند.

  • ۰ نظر
  • ۳۱ تیر ۹۴ ، ۰۰:۵۹
  • ۳۱۳ نمایش
  • محمد دهقانی زاده

این عزت است

۳۰
خرداد

این مطلب در تاریخ 15 اردیبهشت 1394 در سایت تبیان منتشر شد. (+)


پیشرفت‌های کشور در زمینه‌های تسلیحاتی و در زمینه‌های آمادگی‌های رزمی باید همچنان طریق پیشرفت را ادامه بدهد؛ دشمنان ما این را نمی‌خواهند. امروز یکی از ابزارهای فشار تبلیغاتی بر جمهوری اسلامی همین مسئله است.[i]

این سخنانی بود که چندی قبل از سوی رهبر انقلاب در جمع فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی بیان شد. اظهاراتی که در آن، علت آمادگی نظامی در مقابل دشمنان نه فقط از روی انفعال و پاسخگویی بلکه برای عمل به دستورات دینی و قرآنی نیز عنوان شد؛ «حتّی اگر ما را این‌جور صریحاً هم تهدید نمی‌کردند، لازم بود به حکم «وَاَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ و مِن رِباطِ الخَیل»[ii]، ما به فکر باشیم؛ حتّی اگر تهدید هم نمی‌کردند باید ما این مراقبت را می‌کردیم، این آمادگی‌ها را افزایش می‌دادیم؛ حالا که صریحاً هم دارند تهدید می‌کنند.»[iii]

کمی عمیق‌تر

«ثُمَّ لَتُسْئلُنَّ یَوْمَئذٍ عَنِ النَّعِیم»[iv]

قطعاً در آن روز در مورد آن نعمت سؤال خواهد شد.

  • ۰ نظر
  • ۳۰ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۵۳
  • ۳۲۱ نمایش
  • محمد دهقانی زاده

این مطلب در تاریخ 8 فروردین 1394 در سایت تبیان منتشر شد. (+)


از کسی که به عیادت تو نمی‌آید، عیادت کن و به کسی که به تو هدیه نمی‌دهد، هدیه بده!

آن روز وقتی پیامبر از منزل خارج شد، کسی نبود تا خاکروبه بر سرش بریزد. این، کار هر روز یکی از همسایگان بود. پیامبر که متوجه غیبت او شده بود، جویای حالش شد. گفتند که بیمار است و در منزل استراحت می‌کند. پیامبر به عیادتش رفت. طبعاً آن همسایه نیز از رفتار خودش در برابر پیامبر شرمگین شده بود. اما پیامبر هرگز به مقابله برنخاست و جبران نکرد. پیامبر راه متفاوتی در پیش گرفت و بدی او را با خوبی رفتارش جبران نمود؛ صل الله علیه و اله.

خوبی بدون هیچ چشمداشت؛ این شاید تعبیر مناسبی از رفتار الگو مانند پیامبر مهربانی باشد. اینکه نه‌تنها در برابر بی‌تفاوتی و بی‌محلی دیگران، بلکه در برابر تندی و مزاحمت آن‌ها نیز باید پاسخی متفاوت از رفتار آن‌ها داد.

ـ راننده‌ای بی‌تفاوت به علامت‌ها و درخواست ماشین پشت سر به رانندگی خود ادامه می‌دهد. وقتی از او دلیل این رفتارش را جویا شوید تلافی خطای آن ماشین، تنها بهانه اوست؛ هنگامی که راننده از همان ماشین خواسته بود تا راه را برای او باز کند آن ماشین از این کار امتناع کرده بود. راننده نیز تصمیم گرفت تا با همان زبان، پاسخ دهد و خطا را با خطا جبران کند.

ـ در مسافرت لحظه شیرین خرید سوغاتی فرا می‌رسد. وقتی نگاهی به لیست می‌اندازیم، کسانی که در مسافرت‌هایشان برای ما سوغاتی نمی‌خرند را از لیست حذف می‌کنیم. اگر

  • ۰ نظر
  • ۰۵ خرداد ۹۴ ، ۰۲:۳۷
  • ۵۵۲ نمایش
  • محمد دهقانی زاده

این مطلب در تاریخ 4 بهمن 1393 در سایت تبیان با عنوان «حراج فرزند برای خرید خانه!» منتشر شد. (+)


از ابتدا تکلیف را مشخص کنید؛ یا رومی رومی، یا زنگی زنگی. این که رومی زنگی را برگزینید کار نتیجه نمی‌دهد.

ـ همسران در طلب فرزند دست به دعا برمی‌دارند، ختم قرآن می‌گیرند، کربلا و مشهد می‌روند و به هر زائری التماس دعا می‌گویند، از هیچ دارو و دکتری چشم نمی‌پوشند و هر پیشنهادی را برای یک‌بار هم که شده امتحان می‌کنند. آن‌ها تنها و تنها آرزویشان، شنیدن صدای یک کودک شیرین از درون خانه‌شان است.

همت‌ها و تلاش‌ها که به بار می‌نشیند و ثمر می‌دهد، خوشحال از عنایت خدا زبان به شکر پروردگار گشوده و ولیمه و شیرینی و قربانی را فراموش نمی‌کنند. اما ... چند صباحی که از لذت‌ها و شیرینی‌ها گذشت به دنبال یک مهدکودک، پرستار یا هرجایی برای نگهداری از آن نو گل شیرین می‌گردند؛ شاید برای آن‌ها ایجاد مزاحمت می‌کند و مانع کسب و کارشان شده و در زندگی اختلال ایجاد می‌کند! البته کسب شخصیت اجتماعی و دانستن زبان خارجی و ... بهانه‌های خوبی است برای آرام کردن وجدانشان.

ـ باز همت‌ها به کار گرفته می‌شود و مرد نه یک نوبت، که در چند نوبت به کار و فعالیت و کسب درآمد مشغول می‌شود. همه توان خود را به کار می‌گیرد تا خانواده‌اش در رفاه کامل ـ البته مادی ـ باشند. از صبح علی‌الطلوع از خانه بیرون می‌رود و شب‌هنگام که به منزل می‌آید چهره ناز کودکش که به خواب رفته را تماشا می‌کند و پیشانی او را می‌بوسد و برایش آرزوی خیر می‌کند.

زن نیز برای اینکه از همسرش عقب نیفتد، می‌کوشد تا یک موقعیت شغلی در یک اداره و سازمان به دست آورد تا برای رفاه آن کودک شیرین که در آغوش پرستار یا مربی مهد بزرگ می‌شود کاری کرده باشد کارستان! همه همّ و غمّش را صرف انجام درست کارش می‌کند تا آن حقوق هرچند ناچیز را با طیب خاطر به پرورش دهنده فرزندش بدهد.

ـ اوضاع زندگی بهتر می‌شود و جنب‌وجوش‌های شبانه‌روزی نتیجه می‌دهد. خانه، هرچند از صبح تا شب کسی در آن نیست، اما

  • ۲ نظر
  • ۱۱ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۲۱
  • ۵۸۶ نمایش
  • محمد دهقانی زاده

صدای هق‌هق فضای خانه را پر کرده بود. غیر از آن دو، کس دیگری در خانه نبود. برای همین بود که صدایشان را پایین نمی‌آوردند و به‌راحتی در آغوش هم گریه می‌کردند. عشق و محبت و دوستی در میان این دو حسابی گُر گرفته بود.

زن و شوهر بودند؛ آقای کرامتی و همسرش. پانزده سال بود که در زیر سقف زندگی مشترکشان روی خوش ندیده بودند. بگومگو حداقل چیزی بود که زندگی‌شان بود. گاه دعوا به‌قدری بالا می‌گرفت که فرزندانشان وحشت می‌کردند. محبت بین آن دو خشکیده بود.

اما حالا؛ با این اشک‌هایی که می‌ریختند، کدورت‌ها را می‌شستند. همسر آقای کرامتی از ماجرا خبر نداشت و علت گریه را نمی‌دانست اما تحت تأثیر شوهرش قرار گرفته بود. البته تغییر رفتار شوهرش در او تأثیر گذاشته بود. برای همین او هم دیگر دعوا و کَل‌کَل نمی‌کرد. اما هیچ‌گاه نفهمید که شوهرش چرا، چگونه و کی عوض شده بود.

چند شب قبل، آقای کرامتی که برای مدتی به کوهستان رفته بود، در هنگام مطالعه به مطلبی برخورد در توضیح یک روایت؛ «مجادله را رها کن هرچند حق با تو باشد» بعد از خواندن این مطالب و قدری تفکر و تأمل، حالش دگرگون شد. او تصمیمش را گرفت؛ تصمیم گرفت تا از طرف او دعوایی شروع نشود و اگر از طرف همسرش مجادله‌ای آغاز شد، او وارد میدان نشود و آن را ادامه ندهد.

آقای کرامتی موفق شد. هرچند نه با همسرش در مورد این کتاب صحبت کرد و نه او را نصیحت کرد و نه اخطار و تذکری داد. تنها خودش تغییر کرد. همین.

...................................................

برگرفته از کتاب نبرد بی‌برنده حاج آقا

  • ۰ نظر
  • ۰۶ بهمن ۹۳ ، ۱۸:۳۳
  • ۴۸۳ نمایش
  • محمد دهقانی زاده

این مطلب در تاریخ 30 آذر 1393 در سایت تبیان با عنوان «درگوشی مردانه به زنان امروز» منتشر شد. (+)


مرد وقتی از محل کار برمی‌گردد باید همه مشکلات کسب و کارش را پشت در خانه بگذارد و آن‌ها را با خود به داخل خانه‌اش نیاورد. مشکلات کار، هیچ ارتباطی با اهل منزل ندارند.

این جمله، یک نصیحتی بود که پدران به فرزندان تازه‌داماد خود می‌کنند. گاهی برخی بزرگ‌ترها نیز مردان فامیل را از این نصیحت بی‌بهره نگذاشته و آن‌ها را به جدا کردن اهل منزل از مسائل و مشکلات کار بیرون از خانه توصیه می‌کنند؛ اما موضوع ما نه درباره مردان است و نه کار آن‌ها.

یکی از دغدغه‌های امروز بانوان، اشتغال و کسب درآمد به صورت مستقل، داشتن دفترچه بیمه! و ایستادن روی پای خودشان است؛ حتی اگر ازدواج کرده باشند نیز تکیه بر شوهر را روا ندانسته و به دنبال جدا کردن جیب خود از همسر هستند. البته گاهی تأمین نیاز مالی خانواده نیز از انگیزه‌های اشتغال بانوان می‌شود. برخی نیز اصرار بر حضور در مشارکت‌های اجتماعی بیرون منزل دارند و آن را مهم‌ترین حق پایمال‌شده بانوان می‌دانند. از این رو همت والای خود را در راه تحقق این هدف مهم مصرف می‌کنند. اینکه این آرزوها و اهداف، درست است یا نادرست، این هم موضوع ما نیست.

  • ۲ نظر
  • ۱۲ دی ۹۳ ، ۱۶:۵۲
  • ۵۰۸ نمایش
  • محمد دهقانی زاده