باکوره

باکوره

باکوره، همان نوبرانۀ میوه‌هاست!
می‎خواهم نویسندگی را نوبر کنم ...

گربه را دم حجله بکشید!

شنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۲۱ ق.ظ

این مطلب در تاریخ 4 بهمن 1393 در سایت تبیان با عنوان «حراج فرزند برای خرید خانه!» منتشر شد. (+)


از ابتدا تکلیف را مشخص کنید؛ یا رومی رومی، یا زنگی زنگی. این که رومی زنگی را برگزینید کار نتیجه نمی‌دهد.

ـ همسران در طلب فرزند دست به دعا برمی‌دارند، ختم قرآن می‌گیرند، کربلا و مشهد می‌روند و به هر زائری التماس دعا می‌گویند، از هیچ دارو و دکتری چشم نمی‌پوشند و هر پیشنهادی را برای یک‌بار هم که شده امتحان می‌کنند. آن‌ها تنها و تنها آرزویشان، شنیدن صدای یک کودک شیرین از درون خانه‌شان است.

همت‌ها و تلاش‌ها که به بار می‌نشیند و ثمر می‌دهد، خوشحال از عنایت خدا زبان به شکر پروردگار گشوده و ولیمه و شیرینی و قربانی را فراموش نمی‌کنند. اما ... چند صباحی که از لذت‌ها و شیرینی‌ها گذشت به دنبال یک مهدکودک، پرستار یا هرجایی برای نگهداری از آن نو گل شیرین می‌گردند؛ شاید برای آن‌ها ایجاد مزاحمت می‌کند و مانع کسب و کارشان شده و در زندگی اختلال ایجاد می‌کند! البته کسب شخصیت اجتماعی و دانستن زبان خارجی و ... بهانه‌های خوبی است برای آرام کردن وجدانشان.

ـ باز همت‌ها به کار گرفته می‌شود و مرد نه یک نوبت، که در چند نوبت به کار و فعالیت و کسب درآمد مشغول می‌شود. همه توان خود را به کار می‌گیرد تا خانواده‌اش در رفاه کامل ـ البته مادی ـ باشند. از صبح علی‌الطلوع از خانه بیرون می‌رود و شب‌هنگام که به منزل می‌آید چهره ناز کودکش که به خواب رفته را تماشا می‌کند و پیشانی او را می‌بوسد و برایش آرزوی خیر می‌کند.

زن نیز برای اینکه از همسرش عقب نیفتد، می‌کوشد تا یک موقعیت شغلی در یک اداره و سازمان به دست آورد تا برای رفاه آن کودک شیرین که در آغوش پرستار یا مربی مهد بزرگ می‌شود کاری کرده باشد کارستان! همه همّ و غمّش را صرف انجام درست کارش می‌کند تا آن حقوق هرچند ناچیز را با طیب خاطر به پرورش دهنده فرزندش بدهد.

ـ اوضاع زندگی بهتر می‌شود و جنب‌وجوش‌های شبانه‌روزی نتیجه می‌دهد. خانه، هرچند از صبح تا شب کسی در آن نیست، اما بزرگ‌تر می‌شود و دل‌بازتر. امکانات از یخچال و تلویزیون آن‌چنانی گرفته تا اسباب‌بازی‌های شیک و مبلمان لوکس، از اول تا آخر خانه را اشغال می‌کند. نتیجه زحمات شبانه‌روزی همسران به بار نشسته و شب‌هنگام هرچند خسته به خانه می‌آیند، ولی با دیدن نتیجه پربار تلاششان لذت می‌برند.

ـ کودک که در تمام این مدت در آغوش مربی مهد و پرستار پرورش یافته و مطمئناً آن مواظبت و نگهداری پدرانه و مادرانه را ندیده بیمار می‌شود و فکر و ذهن پدر و مادر را به خود مشغول می‌کند. آن‌ها که برای به دست آوردن آن شیرین‌سخن، چه رنج‌ها که نکشیده‌اند، باز همت از خود نشان داده و برای بازیابی سلامتی فرزندشان، او را به هر طبیب حاذقی که می‌شناسند نشان می‌دهند تا درمان شود و آسودگی خاطر آن‌ها را در هنگام کار تأمین نماید. آن‌ها برای به دست یافتن سلامتی فرزندشان، پای هر خرج و هزینه‌ای می‌ایستند.

ـ فرزند که بیشتر عمر خود را در کنار مربی مهد و پرستار و کودکان سایرین گذرانده و بعد از مهد در مدرسه تربیت یافته، با اخلاق و رفتار والدین خود فاصله زیادی گرفته است. او آن چیزی نشده که پدر و مادرش انتظار داشتند، پدر و مادر نیز انسان‌هایی نیستند که او انتظار دارد. همسران باز به یاد تلاش‌هایشان برای به دست آوردن این فرزند می‌افتند و زحماتی که برای به بار نشستن این میوه متحمل شدند را مرور می‌کنند، دوباره همت کرده و برای اصلاح این نهال که قدری کج! بالا رفته می‌کوشند. در این راه نیز باز هزینه‌های زیادی را متحمل می‌شوند.

***

این حکایت زندگی را شاید پیرامون خود یا در زندگی خود دیده و تجربه کرده باشید؛ اینکه همسران برای به دست آوردن فرزند همه زندگی خود را فدا می‌کنند و بعد از به دست آوردنش، برای به دست آوردن همه زندگی ازدست‌رفته می‌کوشند و فرزند را فراموش می‌کنند. دوباره برای به دست آوردن فرزندشان همه زندگی خود را حراج می‌کنند تا یا فرزند را به دست آورند یا خدای‌نکرده در برخی مواقع آبرویشان را.

پس کار و کسب روزی و رفاه تعطیل؟

شاید با مرور دوباره این گردونه به این نتیجه برسیم که این زندگی، نقصی دارد؛ گاهی افراط و گاهی تفریط. گاهی فرزند داشتن را درشت کردن و گاهی غافل شدن از فرزند و اکتفا کردن به تلاش سایرین برای تربیت او و گاهی اشتغال بیش از حد و اهمیت دادن زیاد به کسب درآمد و رفاه مادی.

جهان چون زلف و خط و خال و ابروست

که هر چیزی به جای خویش نیکوست

مشکل مهم‌تر این زندگی، نداشتن هدف و برنامه است. داشتن برنامه و مرور دائمی اهداف مورد نظر، پیش‌نمایشی است از زندگی آینده. در زندگی نباید در پی خطا رفت و به اندیشه اصلاح بود، بلکه باید با دیدن آینده، هم‌اکنون مسیر درست را انتخاب کرد.

مــــرد هنرمند هنرپیشه را

عمر دو بایست در این روزگار

تا به یکی تجـربه اندوختن‌

با دگـری تجربه بردن به کار

گاه باید از صحبت‌های شبانه و گفتگوهای خانوادگی درست بهره برد؛ به جای پرداختن به قیمت و کیفیت ماشین همسایه و دیدن تلویزیون و بررسی جوانب مذاکرات هسته‌ای و گفتگو پیرامون نوسانات نرخ ارز، در مورد آینده زندگی خانوادگی و برنامه‌ریزی برای رسیدن به اهداف کوتاه و بلند زندگی صحبت کرد؛ پیرامون بازدهی کار و اشتغال، گاهی کودک به مربی مهد سپرده می‌شود و همه حقوق ماه به عنوان هزینه مهد مصرف می‌شود! باید پیرامون انتخاب‌های درست گفتگو کرد تا کجی به بار نیاید که نیاز به اصلاح آن باشد.

نباید چنین باشد که ابتدا همه زندگی را فراموش کنیم تا پول و رفاه به دست آوریم و در نهایت همه رفاه و پول را فدا کنیم تا زنده بمانیم و زندگی را از دست ندهیم. زندگی عاقلانه، کشتن گربه بی‌برنامگی، بی‌هدفی و زیاده‌روی از همان ابتدای زندگی است.

  • ۹۳/۱۱/۱۱
  • ۵۸۴ نمایش
  • محمد دهقانی زاده

اشتغال همسر

تربیت کودک

سبک زندگی

فرهنگ خانواده

محبت

نظرات (۲)

سلام جناب دهقانی زاده. وبلاگ پرباری دارید. به موضوع خیلی خوبی پرداختید. به نظر من علاوه بر آنچه شما نوشتید، تعیین اولویتهای ارزشی هر کس در زندگی، کار خیلی مهمی است . آدم باید بدونه تو زندگی چی رو به قیمت چی میخواد
پاسخ:
سلام
درست می فرمایید. گاهی نباید فراموش کرد.
سلام. وبلاگ پرباری دارید. به موضوع خوبی پرداختید. علاوه بر آنچه شما نوشتید، به نظر من یک ریشه ی مشکل آنجاست که برای بعضی ها اولویت ارزشی وجود ندارد. یعنی ننشستند فکر کنند و ببینند حاضرند چی رو به قیمت چی از دست بدند؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی