باکوره

باکوره

باکوره، همان نوبرانۀ میوه‌هاست!
می‎خواهم نویسندگی را نوبر کنم ...

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مادر» ثبت شده است

این مطلب در تاریخ 30 آذر 1393 در سایت تبیان با عنوان «درگوشی مردانه به زنان امروز» منتشر شد. (+)


مرد وقتی از محل کار برمی‌گردد باید همه مشکلات کسب و کارش را پشت در خانه بگذارد و آن‌ها را با خود به داخل خانه‌اش نیاورد. مشکلات کار، هیچ ارتباطی با اهل منزل ندارند.

این جمله، یک نصیحتی بود که پدران به فرزندان تازه‌داماد خود می‌کنند. گاهی برخی بزرگ‌ترها نیز مردان فامیل را از این نصیحت بی‌بهره نگذاشته و آن‌ها را به جدا کردن اهل منزل از مسائل و مشکلات کار بیرون از خانه توصیه می‌کنند؛ اما موضوع ما نه درباره مردان است و نه کار آن‌ها.

یکی از دغدغه‌های امروز بانوان، اشتغال و کسب درآمد به صورت مستقل، داشتن دفترچه بیمه! و ایستادن روی پای خودشان است؛ حتی اگر ازدواج کرده باشند نیز تکیه بر شوهر را روا ندانسته و به دنبال جدا کردن جیب خود از همسر هستند. البته گاهی تأمین نیاز مالی خانواده نیز از انگیزه‌های اشتغال بانوان می‌شود. برخی نیز اصرار بر حضور در مشارکت‌های اجتماعی بیرون منزل دارند و آن را مهم‌ترین حق پایمال‌شده بانوان می‌دانند. از این رو همت والای خود را در راه تحقق این هدف مهم مصرف می‌کنند. اینکه این آرزوها و اهداف، درست است یا نادرست، این هم موضوع ما نیست.

  • ۲ نظر
  • ۱۲ دی ۹۳ ، ۱۶:۵۲
  • ۵۰۵ نمایش
  • محمد دهقانی زاده

محبت مادر

هوا خنک شده بود. همین خنکی، کمی از سوی چشمم می‌کاست. فاصله چندانی با خانه نداشتم، فقط یکی دو پیچ دیگر مانده بود.

به آخرین پیچ که نزدیک می‎شدم. نگاهم را به سه راهی دوخته بودم و در آن هوای نمناک، با بخار دهانم، صورتم را گرم می‌کردم تا بهتر ببینم! صحنه‎ای که می‌دیدم چندان برایم واضح نبود، همین طور که جلوتر می‌رفتم، بیشتر دقت می‌کردم تا این که دیدم مادری فرزندش را می‌بوسید. البته صحنه‌ای تکراری بود، ولی برای من زیبا می‌نمود.

مادری که فرزند حدود 25 ساله‌اش را می‌بوسید و از او جدا می‌شد. واقعا بچه‌ها همیشه برای مادرشان بچه‌اند؛ حتی اگر جوان باشند یا صاحب همسر و فرزند هم باشند. رابطه زیبای فرزندان و مادر، از جمله صحنه‌های زیبای آفرینش است که کمتر از سرسبزی‌های خطه شمال کشور، انرژی‌زا نیست. من در میان این روابط عاطفی، آغوش مادر و بوسیدن دست پدر را دوست دارم.

زیبایی ماجرا به این کوتاهی نبود؛ وقتی مادر، مسیرش را از فرزندش جدا کرد، همچنان با نگاهش او را بدرقه می‌کرد؛ چند قدم کوتاه برمی‌داشت و باز با نگاهش سلامتی فرزندش را می‌جست و سردی هوا را نمی‌فهمید. واقعا مادر توان دیدن خاری در پای فرزندش را هم ندارد.

بدرقه مادر طولانی شد تا اینکه دیوارها، کوتاهش کردند.

به یاد دست‌های معصوم افتادم و می‌خواستم توصیفی برای این نگاه مادرانه بیابم، اما نتوانستم...

  • ۲ نظر
  • ۲۴ آذر ۹۲ ، ۱۵:۱۰
  • ۳۹۶ نمایش
  • محمد دهقانی زاده