شیوه های برخورد امام هادی ع با غالیان - قسمت سوم (پایانی)
بخش دوم؛ برخورد امام هادی عبا غلات
با توجه به این که عصر امام دهم، فاصله چندانی با آغاز دوران غیبت ندارد، اهمیت واکنش و پاسخ امام ع به اقدامات غالیان، روشن میشود؛ امام هادی ع با توجه به آثار منفی که افکار غلات بر جامعه اسلامی میگذاشت و همچنین خطر این افکار که بیش از خطر دشمنان نامسلمان بر امت اسلامی بود، محاربه غالیان را بیپاسخ نگذاشت و به راههای گوناگون بر افشای دسیسههای آنها و تحقیر افکار افراطیشان کوشید.
البته شیوه امام در این مبارزه محدود به مقابله با غلات نبود، بلکه حضرت فرصت را مغتنم شمرده و افکار و آراء صحیح اسلامی را بیان میفرمود؛ از آن جمله نامه امام در جواب عدهای است که نظر حضرت را در مورد افکار و عقاید علی بن حسکه جویا شدند تا راه نجاتی برای آنها از مهلکه باشد. آنها در نامه به ادعاهای علی بن حسکه اشاره کردند: «وی ادعا میکند که از اولیاء تو (امام هادی ع) است، تو اول و قدیمی و او باب و نبی توست که تحت فرمان تو به این امور دعوت میکند. او عقیده دارد که نماز و زکات و حج و روزه، عمل خاصی نیست، بلکه معرفت توست و هرکس معرفتش در حد معرفت علی بن حسکه باشد، مؤمن کامل است و اعمال دینی از او ساقط میشود. او با این اقاویل، مردم زیادی را به سوی خود جذب کرده است.»[1]
امام ع ضمن این که از راههای دیگری که در ادامه مقاله به آن اشاره خواهد شد، استفاده کرد، با بیان عقاید درست، بر این افکار خط بطلان کشید. وی ضمن نامهای چنین پاسخ داد: «به خدا قسم، خداوند محمد ص و انبیاء پیش از او را نفرستاد مگر به حنیفیت و نماز و زکات و روزه و حج و ولایت، و دعوت محمد ص هم تنها به خدای واحد بیهمتا بود. همچنین ما اوصیاء از نسل او، بنده خداییم و چیزی را شریک او قرار نمیدهیم. اگر اطاعتش کنیم مورد رحمت قرار میگیریم و اگر نافرمانیاش کنیم عذاب میبینیم. ما علیه خداوند حجتی نداریم بلکه خداوند بر ما و جمیع مخلوقاتش حجت دارد.»[2]
اما ایشان تنها به بیان راه درست اکتفا نکرده و از شیوههای دیگری جهت برخورد با این افراد همچون: بر حذر داشتن شیعیان از غلات، تکذیب افکار فاسد آنها، عدم شمارش آنان در زمره موالیان، دعوت به دوری و اعتزال از آنها و دعوت به برخورد فیزیکی، بهره میبرد[3] که در ادامه به بیان جزئیتر این موارد میپردازیم. ذکر این نکته لازم است که حضرت هادی ع در هر برخوردی از همه این گزینهها استفاده نمیکرد، بلکه گاهی با اکتفا به یک یا چند مورد، فرصت دیگری جهت جبران گذشته، به آنها میداد.
1. بر حذر داشتن شیعیان از افکار غلات
امام، در پاسخ به شیعیانی که از حضرت در مورد عقیده و مسلک غالیان، راهنمایی میخواستند، خطر آنها را گوشزد نموده و شیعیان را از افکار جریانات افراطی و غالیگری بر حذر میداشتند. میزان شدت این امر، بسته به میزان انحراف و قدرت نفوذ آن غالی داشت؛ گاهی با اعلام انزجار از وی یا خطرناک دانستن افکار انحرافی صورت میگرفت و گاهی به لعن غلات میانجامید.
2. دعوت به دوری از غلات
البته گاهی، خطرات برخی از غالیان به اندازهای بود که حضرت تنها به دوری از افکار آنها اکتفا نمیکرد، بلکه هشدار امام به هم مجلس شدن و حتی حرف زدن با آنها نیز کشیده میشد؛ این امر را در پاسخ امام ع به ابراهیم بن داود یعقوبی در مورد فارس بن حاتم به وضوح میتوان دید: «با فارس مجالست نکن و اگر به سوی تو آمد، او را خوار و کوچک کن».
همان طور که قبلاً هم اشاره شد، شدیدترین اوامر امام در زمینه دوری از غلات، متوجه فارس بن حاتم است. همین امر نشان از مهارت او در بیان افکار فاسد و قدرت جذب بالای مردم دارد.[4]
در این بین، لعن و نفرین غالیان توسط امام و دعوت مردم به این امر و اعلام انزجار از غلات، به روشنی دیده میشود.
3. تکذیب افکار فاسد غلات
همانطور که پیشتر اشاره شد، برخی از غلات در پرونده سیاه خود، جزو کذابین شمرده شدهاند، لذا این امر به آراء اعتقادی آنها نیز سرایت کرده بود: هنگامی که عدهای از شیعیان در نامه خود با بیان عقاید علی بن حسکه، از امام تکلیف خود را در برابر آراء او جویا شدند، امام ع با جملهای نظریات وی را مردود اعلام فرمودند: «کذب ابن حسکة علیه لعنة الله».[5]
علاوه بر این، امام با شرح عقاید صحیح اسلامی نیز، کذب بودن افکار آنها را روشن میساخت.
4. عدم شمارش غالیان در زمره موالیان و یاران
این مورد هرچند از موارد تکذیب امام علیه غالیان به شمار آید، اما برای این که امام، به صورت واضح و شفاف، عدم امضاء عقاید آنها را بیان کرده باشد، در برخی موارد به این نکته تصریح نموده است.[6]
5. شاخص سازی
در برخی موارد، موالی نبودن منحرفان، در مقایسه با یاریگران واقعی امام تبیین شده است؛ از این طریق علاوه بر این که شخصیت اصلی افراطیان بر ملا میشود، یک شاخص برای مردم معرفی میشود تا در سایر اموری که ممکن است رخ دهد، سر در گم نشوند و راه را از بیراه باز شناسند.
نامهای به امام میرسد و در آن به اختلاف بین علی بن جعفر همانی[7] و فارس بن حاتم که باعث سردرگمی شیعیان شده بود اشاره میشود، امام ع جایگاه علی بن جعفر را بسیار والا و غیر قابل مقایسه با فارس دانسته است. امام تصریح میکند که شیعیان در حوائجشان به علی بن جعفر مراجعه کنند و از فارس اجتناب کنند و از این که او را در اموراتشان دخالت دهند، بپرهیزند.[8] از این توصیه امام به روشنی بر میآید که حضرت، جایگاه یاران خود را بسیار ارجدارتر از این منحرفان میداند و از اینکه بخواهد آنها را باهم مقایسه بکند، ابا دارد.
4. دعوت به برخورد فیزیکی
در برخی موارد، امام به برخوردهای لفظی و معنوی اکتفا نکرده و شیعیان را دعوت به مضایقه بر آنها، ضرب و جرح ایشان و در نهایت دعوت به قتل سران غلات مینمود و آن را دارای اجر اخروی میدانست.
امام در جواب نامه کسانی که عقاید علی ابن حسکه را برشمردند، به این شیوه نیز اشارهای داشتند. حضرت فرمود: «راه را بر کسانی که چنین عقایدی دارند تنگ کنید و اگر یکی از آنان را در تنهایی یافتید، سرش را با سنگ مجروح سازید».[9]
شدت عمل امام تا بدانجا رسید که در مورد فارس بن حاتم، فرمان قتل صادر نمود. طبق یکی از نقلها امام ع، مطالبه خود را چنین بیان نمود: «من هذا الذی یریحنی منه و یقتله». حضرت بعد از آن که قتل فارس را مطالبه کرد، بهشت را برای قاتلش ضمانت نمود. در نهایت، شخصی به نام جنید، به خواسته امام جامه عمل پوشاند.[10]
[1] رجال کشی، ج2، ص804.
[2] رجال کشی، ج2، ص804.
[3] منهاج التحرک عند الإمام الهادی ع، ص76.
[4] از این روست که در عوامل ایجاد جریانهای غلو، به عامل جهل، بسنده کرد، چرا که برخی غلات همچون فارس، از نبوغ بالایی برخوردار بودند، علاوه بر این که سابقه غیر انحرافی آنها نیز مؤید این امر است.
[5] رجال کشی، ج2، ص804.
[6] همان.
[7] مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الآمال او را علی بن جعفر همیناوی (روستایی از قرای سواد بغداد) معرفی کرده است. وی وکیل امام هادی ع و ثقه بوده است و بعد از آن که مدتی را در زندان متوکل به سر برد، به امر امام ع راهی مکه شده و در آنجا سکنی گزید. منتهی الآمال، ج2، ص696.
[8] همان، ص807.
[9] همان، ص804.