باکوره

باکوره

باکوره، همان نوبرانۀ میوه‌هاست!
می‎خواهم نویسندگی را نوبر کنم ...

۱۹ مطلب با موضوع «مقالات :: قرآن» ثبت شده است

این مطلب در تاریخ 4 مرداد 1393 در سایت تبیان با عنوان «تضمین سود یک ساله تنها با یک شرط!» منتشر شد. (+)



«لَعَلَّکُم تَتَّقون»؛ عبارتی است که در پایان 6 آیه قرآن کریم قرار گرفته و در زبان فارسی، به این مضمون ترجمه شده است: «باشد که تقوا پیشه کنید».

خداوند متعال تقوا را نتیجه عمل به دستورات خود در این 6 آیه قرآن با لفظ واحد بیان نموده است؛ از دستور به عدم سستی در پایبندی به فرامین الاهی[1] تا عبودیت و بندگی خدا[2]، از قصاص جانی[3] تا روزه داری[4].

تقوا چیست؟

حفاظت و مراقبت شدید، این معنایی است که از واژه تقوا برداشت می‌شود. تقوا حالتی است که انسان را از خطا و گناه باز داشته و او را بر اطاعات و عبودیت خداوند وا می‌دارد.

در فرهنگ اسلامی، تقوا، رهاورد اهتمام مسلمان در اجرای احکام و عمل به دستورات شرع است. ملکه‌ای که فرد را از تخلف از صراط مستقیم باز داشته و همواره اجتناب از بی‌راهه‌ها را برای او بازخوانی می‌کند. تقوا حفاظ جاده هدایت است.

پاداش روزه داری

برخی ثمره روزه‌داری را تنها یاد گرسنگان و فقیران می‌دانند. اما اگر تنها همین حکمت صیام بود، نمی‌بایست بر فقرا و گرسنگان واجب می‌شد. وجوب روزه بر فقرا خود گواه بر وجود حکمت دیگری برای آن است که غنی و فقیر را باهم در بر می‌گیرد.

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ.

«ای مؤمنان، همانطور که بر مردمان پیش از شما روزه واجب بود، بر شما نیز واجب شده است، باشد که تقوا پیشه کنید.» آیه 183 سوره بقره که در آن، تقوا ثمره روزه داری دانسته شده است.

خداوند متعال در این آیه ثمره روزه داری را حصول تقوا بیان نموده است. اما نه به صورت قطعی که در این صورت باید «لتتقون» می‎فرمود.

  • ۲ نظر
  • ۱۰ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۳۳
  • ۱۰۸۲ نمایش
  • محمد دهقانی زاده

این مطلب در تاریخ 11 تیر 1393 در سایت تبیان با عنوان «بهترین عمل برای جذب دل‌ها!» منتشر شد. (+)



«ما از کسانی هستیم که می‌دانیم و دشمنان ما از کسانی هستند که نمی‌دانند و شیعیان ما صاحبان خردند.»

این سخن امام ششم شیعیان، امام جعفر صادق علیه السلام است که مرحوم کلینی در جلد اول کافی آن را نقل نموده است. امام صادق علیه السلام در این روایت از سه گروه یاد می‌کند: عالمان، جاهلان، صاحبان خرد. عالمان که می‌دانند، جاهلان که نمی‌دانند و صاحبان خرد که هرچند نمی‌دانند اما با فکر و اندیشه، راه درست را انتخاب کرده و از عالمان جدا نمی‌شوند.

این تقسیم امام با آیه 9 سوره زمر مرتبط است؛ «آیا آنان که مى‏دانند با آنها که نمى‏‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند مى‏‌پذیرند»[1]

البته سؤال خداوند، در راستای مطالبی است که قبل از آن بیان نموده است و به گونه‌ای پاسخ سؤال از قبل داده شده است: اگر کافر شوید ضرری به خدا نمی‌رسد هرچند او ایمان آوردن شما را می‌پسندد و اگر ایمان بیاورید رضای خداوند را کسب کرده‌اید. اما آیا کسی که خداوند را در طول شبانه روز می‌خواند با کسی که از او غافل است یکی است؟ آیا کسی که می‌داند با کسی که نمی‌داند برابر است؟

چه کسی می داند؟

عالمی است از فضلای حوزه علمیه قم. مدت نسبتا طولانی است که با او در رفت و آمدم. از بهترین لحظه‌های زندگی‌ام مواقعی است که با این بزرگوار همنشینم. یکی از فعالیت‌هایی که ایشان دائما پیگیر آن است، ارائه مشاوره به جوانان در حوزه و دانشگاه است؛ مشاوره هایی عالمانه از سر دلسوزی و محبت نه فقط برگرفته از مطالعات کلاسیک و علمی. جوانانی که پیرامون این بزرگوار فعالیت دارند نیز به شدت شیفته اخلاق و رفتارش هستند. علت این شیفتگی چیزی نیست جز بروز دانسته‌ها در رفتار و کردار. شاید ایشان بسیاری از علوم را نداند، اما آنچه را می‌داند به آن پایبند است؛ اگر سادگی زندگی و دوری از تعلقات را فضیلت می‌داند، خود نیز ساده زیست است. اگر تفریح را برای تجدید روحیه خانواده لازم می‌داند، برای تفریح آنها برنامه‌ریزی هم می‌کند.

  • ۱ نظر
  • ۳۰ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۱۱
  • ۶۵۸ نمایش
  • محمد دهقانی زاده
این مطلب در تاریخ 21 خرداد 1393 در سایت تبیان، با عنوان «کسی را به زور نمی‌توان به بهشت برد!» منتشر شد. (+)


«کسی را به زور نمی توان به بهشت برد» این عبارتی است که این روزها به مضامین مختلف از افراد جوراجور می شنویم؛ سخنرانان، فیلمها، روزنامه ها و ... .

مستند غالب گویندگان متدین نیز برخی آیات قرآن است. در میان آیات، لا إکراه فی الدین[1]، سرراست ترین آیه به شمار می آید.

اما آیات دیگری نیز هستند که همین مضمون از آنها قابل برداشت است، مثل آیه 99 سوره یونس: اگر پروردگارت مى‏خواست، تمامى اهل زمین ایمان مى‏آوردند، پس آیا تو مردم را به اکراه وا مى‏دارى تا اینکه مؤمن شوند؟[2]

خداوند از پیامبرش پرسیده است: آیا تو مردم را بر ایمان آوردن مجبور می کنی؟ اگر خداوند می خواست خود بر این امر قادر بود و همه را مؤمن می کرد. ولی چون در آن ایمان فایده‌ای نبود، خداوند از انجام آن خودداری کرد. پس ای رسول، تو نیز خویشتندار باش و از خطا رفتن مردمان نرنج.

ایمان، برآمده از قلب است و اگر از قلب برنخیزد ایمان نیست، این دلیلی است که خداوند به خاطر آن پیامبرش را از اجبار مردم باز می دارد.

اما در دین، سلسله ای از احکام وجود دارد که بوی اکراه و اجبار دارند؛ اینکه اگر عمل نادرستی از شخصی سر بزند، باید به او تذکر داد (نهی از منکر و امر به معروف)، اینکه اگر شخصی مرتکب زنا یا دزدی شد بر او حد شرعی جاری شود، اینکه اگر شخصی از دین خارج شد مرتد دانسته شده و در برخی موارد حکم به مرگ او شود. و بسیاری احکام دیگر که از زبان تا عمل، فرد را مجبور به دینداری می کند.

آزادی در انتخاب دین

اساس دین بر پایه آزادی در عقیده است. اسلام، توسعه دینی با توسل به زور و شمشیر و گلوله را نه تنها نمی پسندد که آن را بی فایده نیز می داند. عقیده و اندیشه را نمی توان با اجبار به افراد قبولاند. می توان با تذکر و راهنمایی و توضیح، اندیشه و عقیده ای را معرفی کرد، بشارت و انذار داد و پیامبرگونه مذکِّر بود اما انتخاب در اختیار شخص است؛ عقیده جدید را بپذیرد یا رد کند.

پذیرش عقیده، تعهد به دینداری

وقتی شخصی از چراغ قرمز عبور کند، مأمور راهنمایی و رانندگی او را جریمه می کند.

  • ۰ نظر
  • ۱۶ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۵۶
  • ۵۱۵ نمایش
  • محمد دهقانی زاده