من و آنچه می توانم!
این مطلب در تاریخ 23 آبان 1394 در سایت تبیان منتشر شد. (+)
بارها گفتهام که اگر بگویند: چقدر میدوید؟ ما میگوییم: 2 کیلومتر! اگر یک گرگ دنبالمان کند، 30 کیلومتر میدویم. پیداست 30 کیلومتر دیگر انرژی در ما هست. منتها باید این انرژی را کشف کنیم.[1]
این مثال را از زبان استاد قرائتی زیاد شنیدهایم؛ مثالی که به خوبی، به ظرفیتهای نهفته و استعدادهای خاموش درون انسان اشاره میکند. ظرفیت زیاد حافظه انسان، عدم محدودیت زمانی در یادگیری، برخی مهارتهای خارقالعاده و بسیار نشانههای دیگر حاکی از همین مطلب است.
همیشه انسان در این اندیشه است تا همه تواناییهایش را به نمایش بگذارد و از آنها استفاده کند اما همچنان در راه رسیدن به این نقطه کمال باز میماند. با یک نگاهی مختصر به دور و برمان میبینیم که آدمها همچنان از قسمت کوچکی از ظرفیتشان بهره میبرند. چرا؟
من، عقبترم!
یکی از مهمترین بازدارندههای انسان از حداکثر استفاده از تواناییهایش، مقایسه کردن است. امام صادق علیهالسلام مردم را مانند معدن طلا و نقره توصیف میکند؛
النَّاسُ مَعَادِنُ کَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّة،[2]
به گونهای که هرکسی را بهر کاری ساختهاند؛ اما آنچه در مقایسه اتفاق میافتد، ندیدن تواناییهای خود است. همین ندیدن، مقدمهای است که انسان به «آنچه میتواند باشد» نرسد. آفاتی که از مقایسه کردن به زندگی انسان وارد میشود قابل توجه است چه در دوران کودکی که تضعیف استعدادها را در پی دارد[3] و چه در بزرگسالی که رابطهها را تیره میکند و موقعیت اجتماعی را به خطر میاندازد.[4]
من حال ندارم!
امام صادق علیهالسلام به یکی از فرزندانش فرمود: از تنبلی و بیحوصلگی بپرهیز که این دو خصلت تو را از بهره دنیا و آخرت باز میدارد.[5]
تنبلی واضحترین دلیل بر عدم استفاده از همه تواناییهاست. همانطور که پیشتر در سخن امام صادق علیهالسلام اشاره شد، انسانها با وجود تفاوت، همگی در معدن استعداد بودن مشترکاند و همه دارای استعدادهای طلایی یا نقرهایاند. از این رو کسی نباید بهانه ناتوانی و بیاستعدادی را عَلَم کند و تنبلی پیشه کند و نعمت خدادادی استعداد را هدر دهد؛ چراکه ما هم مانند امام باقر علیهالسلام از تنبلی بیزاریم: «من نفرت دارم از مردی که در کار دنیایش تنبل باشد. هرکه در کار دنیایش تنبل باشد در کار آخرتش تنبلتر است.»[6]
من کمرم شکست!
إِنَّ الْانسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا ۞ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً؛[7]
به یقین انسان حریص و کمطاقت آفریده شده است ۞ هنگامى که بدى به او رسد بیتابی مىکند.
انسان موجودی ضعیف است و در معرض خسران. این مطلب بهروشنی از آیات قرآن کریم فهمیده میشود؛ اما همین انسان، دارای استعدادهای سرشاری است که چنین نظام خلقت را دگرگون کرده است و با وجود همین استعدادهاست که خلقت را تحت سلطه خویش درآورده است.
با وجود این، انسان، همچنان ضعیف است، صبر ندارد و در سختی به جزع و فزع میافتد و ناله و شیون میکند و به سختیها اجازه میدهد تا کمرش را خم کنند. همین امر او را از رسیدن به کمال باز میدارد و او را زمینگیر میکند. حقا که زیباست سخن امام کاظم علیهالسلام که فرمود:
الْمُصِیبَةُ لِلصَّابِرِ وَاحِدَةٌ وَ لِلْجَازِعِ اثْنَتَان؛[8] مصیبت برای انسان شکیبا یکی است و برای ناشکیبا دو تا.
برای مبارزه با این آفت، علما، توکل را پیشنهاد میکنند. با توکل و طلب یاری از مبدأ قدرت میتوان بر ضعف، فائق آمد و مسیر را ادامه داد. آسان شدن سختیها با توکل بر خدا، فرمولی است که امام علی علیهالسلام نیز آن را تأیید میکند:
مَن تَوَکَّلَ عَلى اللّهِ تَسَهَّلَت لَهُ الصِّعابُ.[9]
اما همچنان مشکلات در کمیناند و با یاری شیطان، در صدد پرتاب تیری دیگر برای ممانعت از رشد انسان هستند تا او را از ادامه راه ناامید کنند.
من امیدی ندارم!
یا عِبادِی الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ؛[10]
اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید.
با هر برنامه و با هر میزان آمادگی که راه بیفتیم همچنان امکان شکست و عدم موفقیت وجود دارد. چنین نیست که بتوان با یک عزم و یک تجربه ناپخته قدم در مسیر گذاشت و یک نفس، تا انتها رفت. بلکه باید فرودها و شکستها را در نظر داشت. آنچه در این گردنهها، انسان را از رسیدن به مرادش باز میدارد، ناامیدی است.
***
سنگلاخهای مسیر در این موارد خلاصه نمیشود، چه بسا دسترسی به استعدادهای نهفته هرکس، قلاب مخصوصی داشته باشد. شناخت آن گنجهای ناپیدا و ابزار کشف و پیروزی بر آفتها و آسیبها؛ هم در گروه همت است و هم مشورت. شاید گاهی زور مشورت بر دیگری بچربد و همت را نیرو دهد و آن را دوچندان کند. اصلاً بهتر از امام علی علیهالسلام نمیتوانیم بگوییم که فرمود: هیچ پشتیبانی چون مشاوره نیست.[11]
[1]. درسهایی از قرآن، 6 مهر 1387
[2]. اصول کافی، ج 15، ص 422
[3]. نگاه کنید به: هشدارهای تربیتی، علیاکبر مظاهری، ص 119
[4]. نگاه کنید به: فرهنگ خانواده، علیاکبر مظاهری، ص 372
[5]. اصول کافی، ج 9، ص 559
[6]. اصول کافی، ج 9، ص 560
[7]. معارج؛ 19-20
[8]. تحف العقول، ص 414 و منتخب میزان الحکمه، ج 1، ص 237
[9]. غررالحکم، ص 647، حدیث 1266
[10]. زمر؛ 53
[11]. نهج البلاغه، حکمت 54