ما، بهشت، جهنم
«کسی را به زور نمی توان به بهشت برد» این عبارتی است که این روزها به مضامین مختلف از افراد جوراجور می شنویم؛ سخنرانان، فیلمها، روزنامه ها و ... .
مستند غالب گویندگان متدین نیز برخی آیات قرآن است. در میان آیات، لا إکراه فی الدین[1]، سرراست ترین آیه به شمار می آید.
اما آیات دیگری نیز هستند که همین مضمون از آنها قابل برداشت است، مثل آیه 99 سوره یونس: اگر پروردگارت مىخواست، تمامى اهل زمین ایمان مىآوردند، پس آیا تو مردم را به اکراه وا مىدارى تا اینکه مؤمن شوند؟[2]
خداوند از پیامبرش پرسیده است: آیا تو مردم را بر ایمان آوردن مجبور می کنی؟ اگر خداوند می خواست خود بر این امر قادر بود و همه را مؤمن می کرد. ولی چون در آن ایمان فایدهای نبود، خداوند از انجام آن خودداری کرد. پس ای رسول، تو نیز خویشتندار باش و از خطا رفتن مردمان نرنج.
ایمان، برآمده از قلب است و اگر از قلب برنخیزد ایمان نیست، این دلیلی است که خداوند به خاطر آن پیامبرش را از اجبار مردم باز می دارد.
اما در دین، سلسله ای از احکام وجود دارد که بوی اکراه و اجبار دارند؛ اینکه اگر عمل نادرستی از شخصی سر بزند، باید به او تذکر داد (نهی از منکر و امر به معروف)، اینکه اگر شخصی مرتکب زنا یا دزدی شد بر او حد شرعی جاری شود، اینکه اگر شخصی از دین خارج شد مرتد دانسته شده و در برخی موارد حکم به مرگ او شود. و بسیاری احکام دیگر که از زبان تا عمل، فرد را مجبور به دینداری می کند.
آزادی در انتخاب دین
اساس دین بر پایه آزادی در عقیده است. اسلام، توسعه دینی با توسل به زور و شمشیر و گلوله را نه تنها نمی پسندد که آن را بی فایده نیز می داند. عقیده و اندیشه را نمی توان با اجبار به افراد قبولاند. می توان با تذکر و راهنمایی و توضیح، اندیشه و عقیده ای را معرفی کرد، بشارت و انذار داد و پیامبرگونه مذکِّر بود اما انتخاب در اختیار شخص است؛ عقیده جدید را بپذیرد یا رد کند.
پذیرش عقیده، تعهد به دینداری
وقتی شخصی از چراغ قرمز عبور کند، مأمور راهنمایی و رانندگی او را جریمه می کند.
- ۰ نظر
- ۱۶ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۵۶
- ۵۳۲ نمایش