باکوره

باکوره

باکوره، همان نوبرانۀ میوه‌هاست!
می‎خواهم نویسندگی را نوبر کنم ...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انسان» ثبت شده است

از آشنایان بود. با این که همیشه شادمان و خنده رو بود اما اکنون غیر از این می‌نمود. از غرق شدن کشتی‌ها هم گذشته بود. نمی‌دانستیم که در برابر سؤالمان چه واکنشی نشان نمی‌دهد. برای همین کسی از او در این مورد چیزی نپرسید.

جمعمان جمع بود و از هر دری سخنی مطرح می‌شد. بعد از زیر و رو کردن سیاست و فرهنگ و مدیریت کشور و استان و شهر، بحث به ارزان شدن قیمت زمین کشیده شد. عده‌ای ماجراهایی را که در مورد شکست دیگران یا فروش به موقع و در امان ماندن از کاهش سرمایه شنیده بودند نقل می‌کردند. عده‌ای هم مزایای این ارزانی را بر می‌شمردند. تا اینکه دوست ما نیز لب به سخن گشود؛ سخنی متفاوت. او از این ارزانی گله‌مند بود.

مدتی قبل که قیمت‌ها سیر صعودی را طی می‌کردند این دوست ما قطعه زمینی در اطراف شهر می‌خرد. امید دوست ما به بالارفتن قیمت زمین شهر، خصوصا منطقه‌ای که ملک او در آن قرار داشت بود. این امر ادامه یافت تا این که قیمت زمین در سراشیبی سقوط، ترمز برید و در محدوده قیمت سال قبل توقف کرد. این ارزانی، امید دوست ما را به گله‌مندی و ناخشنودی بدل کرده بود. همین امر موجب رنجش او شده بود و شادمانی را از او گرفته بود.

هرچند در این جمع آشنایان از گرانی در برخی کالاها شکایاتی مطرح شد و همین دوست ما نیز از جمله آن‌ها بود، اما ارزانی زمین تنها شکایت او را برانگیخت! ارزانی هرچند در اقلام مختلف خواسته همه حتی دوست ما هم بود، اما ارزان شدن زمین، برای او قصه‌ای غمبار بود.
***
منفعت طلبی در ما انسان‌ها امر مثبتی است که باعث فعالیت و تلاش می‌شود. اما آیا نباید برای آن مرزی مشخص کرد؟

  • ۳ نظر
  • ۲۶ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۱۵
  • ۴۰۶ نمایش
  • محمد دهقانی زاده